محيا محيا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

دختر كوچولوي من

محیا پرحرف

دخترم از دو سالگی به بعد حسابی زبونش باز شده و شعر های زیادی به تنهایی می خونه و با چند دفعه تکرار سریع حفظ می شه و به زودی شاهنامه می گه محیا در مهمونی روابط عمومی خوبی داره و حسابی ابراز وجود می کنه محیا موقع غذاخوردن خونه عمه بابا جون نوش جانت بخور - سجاد بخور نریزی محیا در مهد فقط سرسره بازی کرد و خیلی دل به کاردستی نمیداد ولی از جهت زبون از همه بهتر بود محیا بعد از پس دادن رو فرش مامانی و شستن فرش توسط بابایی گفت بابا عاشقتم محیا می گه مامان گریه کن تا گریه می کنم مامان گریه نکن محیا یعد از انجام کار بد مامان زهرا دعوا نکن دعوا کار بدیه     ...
30 خرداد 1394

محیا 25 ماهه

محیا به مهد مادر کودک میرود دخترم فقط فکر بازی با تاپ و سرسره است و یک کمی هم می ترسه ولی بر خلاف تصور من با بچه ها هم بازی نمیشه و فقط می گه خاله ستاره آهنگ بذار رفتیم هایپر برا محیا پوشک بخریم محیا به باباش گفت : زهیر دستت درد کنه محیا بعد از اومدن از پارک : مامان لاک پشت ببر پارک محیا بعد از شنیدن آهنگ بچه شیعه: من بچه شیعه علی دوست دارم سجاد و پرستو و عمه دوست دارم از علایق خستگی ناپذیر محیا نی نی ناز که حالا خودش به با نی نی راضی کرده وپای تلفن به الهه می گه براش نی نی ناز بخر بعد از لاک زدن پای محیا دیگه هر کس پاشو لاک میزنه می گه الهه زده محیا گوشی تا بر میداره می گه گوشی بابا و شروع می کنه حرف با با...
10 خرداد 1394
1